گویا از بد روزگار عاشق گمنام بودن هم به من نیامده! هنوز از عمر این وبلاگ بیشتر از ۴۰ روز نگذشته بود که در قسمت نظرات نوشته قبلی ام (عجب جشن تولدی بود امسال)٬ دیدم یکی از همسایه های وبلاگ نویس اسمشون عاشق گمنام بوده است و از من خواستند که اسمم را عوض کنم.
همانطور که در نوشته قبلی ام گفته ام٬ نمی دانم من بد وقتی بدنیا آمده ام یا روزگار داره بدجوری باهام اله کلنگ بازی می کنه و بالا پائینم می اندازد!
اومدیم یه وبلاگ جدید بسازیم و توش درد دلمون رو بریزیم که اینم اینجوری شد!!
بنابراین ؛عاشق گمنام؛ (که آدرس وبلاگ هم به همین نام است) تعطیل می شود و دیگر در اینجا نخواهم نوشت تا ببینیم که این دنیا چه خواب جدیدی برایم دیده و ...
ایکاش روز اول (روز نامگذاری) می دانستم که این یک اسم مصرف شده است و نام دیگری انتخاب میکردم. به هر حال امیدوارم این تشابه اسمی باعث نشود که این وبلاگم هم منفجر شود! اگر هم اینچنین شد٬ مرا چه باک! چرا که از نسل فدا هستم و فرزند خلق
خداحافظ
زیر بارون گریه کردم تا تو اشکمو ببینی .
نگاه اولت بر من اثر کرد
نگاه دومت دیوانه ام کرد
نگاه سومت عاشق ترم کرد
نگاه آخرت خاکسترم کرد
زیبا و عالی بود منتظرت هستم موفق باشی
یا حق
لحظه لحظه
همه تکرار تو ام
آینه آینه
نقش بی نقش
همه ازنقش تو ام
بی تو سردم
بی تو دردم
چی شده پکری، حالت سر جاش نیست مدام آه می کشی و خاطره های خوش گذشته رو تو دنیای رویاهات مرور می کنی. انگار همه چیز برات رنگ غم داره حتی صدای قناری رو هم با ملودی غمناک لحظه هات یکی می کنی. درسته قناری توی قفس واسه آزادی می خونه اما همیشه امیدواره.امیدواره فردا روز دیگه ای باشه شاید فردا در قفس باز بشه. اگه قناری امید نداشت هیچ وقت نمی خوند. تو که آزادی، تو که آزاد آفریده شدی تا زندگیت رو خودت اون جوری که دوست داری بسازی پس چرا غمبرک زدی؟ تو که از پرنده توی قفس کمتر نیستی!
اگه عوضش کردی آدرس دفترچه خاطرات بعدیتم بده
سلام دوست جونم وبلاگ زیبایی داری
بی خیال عوضش نکن .
سلام بر شما
من همون عاشق گمنامم که توی http://www.horia.blogfa.com/
قلم می زدم
واقعا شرمنده
منو ببخشید
یا علی(ع)